در جوار کوچه های انتظار دعايم کن، در تنگنای سرودن غزل هايم نمی دانم از چه غريبم که ديدگانم به غروب عشق می مانند و به فکر کدامين لاله هستم که اشک در خاکريز چشمانم موج می زند. نمی دانم در ساحل شب به جستجوی کدامين مهتابم و کرانه ی آسمان را به ديدار چه کسی نظاره گر شده ام!!! فقط می دانم که باران در کنج نگاه تو آمدنی است!!!
يوسف فاطمه! ای زمزمه واپسين حياتم، بدان که ابهام اشک من تنديس حضور توست و غروب شعرهايم در سرا پرده انتظار،عبور غريبانه تو را گريه می کند .......
گيرند همه روزه و من گيسويت
جويند همـه هلال و من ابرويت
از جـمله ايـن دوازده مـاه تــــمام
يک ماه مبارک است آن هم رويت
« شعری در مورد امام زمان (عج) »
گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام
بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام
گـــر بــه ظاهــر دورم از درگــاه تو ای نازنیـــن
بـاز هــــم مشــتاق روی دلـــکش جـانـانــه ام
از در مـــیخانه ات ای شـــاهد خـــوبان مـــران
با هـــمه عصیان همان دردی کـش میخانه ام
پـــــرده بردار از رخ زیـــــبا که مشتاق تـــــوام
آن رخ زیـــــبـا ندیــــــده، والــــه و دیــــوانه ام
پادشـــــاه جــــودی و ما بـــنده درگـــاه تـــــو
منتـــــظر بـر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
در مـــــیان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولی
باز هـــم در جستجوی گــوهـــــر دردانـــــه ام
همچون من هرگز نباشـد بردرت پیمان شکن
لیــک با الــــطاف غــیر از تو، شـها!بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رســوایی ام
ور نـــه آن گــردم که افشـــان در دل ویرانه ام
انتـــظارت بیش از حــد شد، تحمل تا به کی؟
آفتـــابـا! بـــــهر دیـــــدار رخـــــت پروانـــــه ام
والــــــه و شــــیدا و مـستم لیک، محتاج توام
یک نــــظر بر من نــــــمـا، ای عارف فرزانه ام!
مسجد امام حسن عسگري(ع)- شهرستان اليگودرز-خيابان وليعصر شمالي